پاسخ به شادی امین در نقد بیانیه پنج ماده ای زنان
خانم شادی امین که جزو امضاء کنندگان بیانیه پنج ماده ای زنان میباشد طی مصاحبه ای جواب انتقادات ما به بیانیه خودشان را داده است. دفاعیه خانم امین دارای این نکات است که روی آن مکث میکنیم.
1. چرا خانم امین با اشباح بحث میکند؟
بخش زیادی از جوابیه خانم شادی امین به ما شخصیتهای حقیقی و حقوقی جنبش برابری طلبانه است. همه ماها اسم داریم، رسم داریم. سه دهه با جمهوری اسلامی جنگیده ایم و به قدمت عمر این نظام برای حق زن سینه سپر کرده ایم. یکی از این نقدها که دست برقضا موضوع دفاعیه ایشان میباشد متعلق به من هست. چرا ایشان بدون آوردن اسم و آدرس شفاف، سخنان مرا نقد میکند؟ چرا ایشان اصرار دارد اسم ما را "یک عده" بگذارد؟ ایشان اینهمه از حق خود بر بدنش دفاع میکند، آنوقت حق اسم ما را روی خودمان نادیده میگیرد؟ به اعتقاد من این اصرار یک عمد سیاسی معین دارد. دلیل این امر سکتاریسم و سانسور بازی رایج جنبش فمینیسم اسلامی نیست. دلیل آن کاملن به روز است. دلیل آن این است که اگر اسم ما را بیاورند اسمشان را می آوریم. شادی امین قشنگ میداند که نقطه ضعف این بیانیه اسم آوردن از تعداد زیادی از فمینیستهای اسلامی است که زیر این بیانیه امضاء زدند. آنها که نه ده سال قبل و یا حتی سال قبل، همین شش ماه پیش از قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان خط قرمزهایشان دفاع کرده اند. برای همین اسم نمی آورد چون پای آنها وسط است. شادی امین خود فمینیست اسلامی نبوده ونیست. اما این بیانیه دست بر قضا سایبان آنها برای خزش زیر پرچمی بود که آنها را از جواب دادن در باره تاریخ تلاش خود معاف میکند. خانم امین متاسفانه به جای تاکید بر تاریخ تاکنونی خود وی که فرسنگها با این جریانات فاصله دارد، سایبان آنها شده و عضو باشگاه آنها به نظر می آید. آنها بیانیه را پذیرفتند و امثال خانم امین هم پذیرفت که چتر دفاعی آنها باشند تا کسی از خانم محبوبه عباسقلی زاده و شادی صدر و بقیه سئوال نکند راستی دفاعتان از جناحهای این حکومت به کجا رفت؟ شش ماه پیش برای کاندیداهای مضحکه انتخابات رای جمع میکردید. پلاتفرم دادید که کسی پایش را از قانون اساسی آنطرفتر نگذارد. اینها چه شد؟
ما اصرار داریم پای اسم و رسم افراد بویژه در خارج کشوربه میان آورده شود. علت این امر انتقام جویی سیاسی نیست. ما از کنده شدن هر تک آدمی از این نظام و بدنه آن دفاع میکنیم. به شرطی که افراد جلو مردم ایران در باره این گذشته حرف بزنند و برگشت به آن گذشته را غیر قابل عبور کنند. نه اینکه وقتی سر و صداها خوابید و سازشها صورت گرفت تازه با اولدرم بولدرم، از اپوزیسیون طلبکار هم باشند. اتفاقی که در این چند ساله جلو چشم من و شادی امین افتاد مگر غیر از این بود؟ چه کسی بعد از کنفرانس برلین حتی یک لحظه تصور میکرد که آقای گنجی بتواند بیاید و در خارج کشور نه فقط پرچم بلند کند، بل به افراد و فعالین اپوزیسیون هم فحش و ناسزا بدهد؟ آیا کسی تصور میکرد محسن سازگارا از بلندگوی صدای آمریکا در مقابل سئوال مجری برنامه که ایشان در سال شصت چه میکرده است زمانی که خود یکی از بنیانگذاران سپاه بوده، بگوید نه آن زمان سپاه خیلی هم خوب بود. الان سپاه بد شده که دست کمونیستها افتاده! من سال شصت اصلن هیچی نشنیدم! و مخملباف و مهاجرانی و حقیقت جو و .... کسی تصور میکرد در قلب آمریکا یک آخوند با لباس آخوندی بیاید و اسم خودش را اتاق فکر بگذارد و به مردم و اپوزیسیون به خاطر سکولاریسم حمله کند؟ 15 سال پیش فائزه رفسنجانی را فرستادند خارج کشور که تازه یواش یواش صحنه را برای دفاع از رفسنجانی و اصلاحات بعدی آماده کند. همین خانم فائژه از مادر جانباختگان سیاسی چنان سیلی خورد که 15 سال است جرئت آفتابی شدن در مجامع سیاسی خارج کشور را ندارد. حال من از شادی امین سئوال میکنم سوای نسبت فامیلی فائزه رفسنجانی با پدرش، عباسقلی زاده فعالانه تر در رکاب جمهوری اسلامی و خاتمی و رفسنجانی به اسم فمینیست اسلامی تلاش کرده تا فائزه؟ چرا این اتفاقات افتاد؟ چرا سنگر خارج کشور که سنگر مبارزه مردم بود سوراخ شد؟ به نظر من فقط به خاطر بودجه خرج کردن آمریکا نبود. دولت آمریکا قبلن هم برای سرمایه گذاری روی اصلاح طلبان بودجه خرج کرده بود. به خاطر سازش سیاسی چپ و کسانی بود که مردم امید داشتند لااقل آنها بایستند. سنگر از اینجا سوراخ شد. سازش روی نوک خط حمله صورت گرفت. به خاطر اینکه آن نیرویی که نباید با رژیم جمهوری اسلامی و آقازاده های اصلاح طلب سازش میکرد، شل داد. آنقدر شل داد که این آخری باید خودش را قانع کنی که لاشه اش را تکان بدهد، از میلیتانتیسمش کوتاه نیاید، کاری بکند به جای نظاره گر بودن، موسوی را نقد کند به جای اینکه به بهانه انقلاب مردم، لیلی به لالای آن بگذارد.
اگر یک نیروی سیاسی میلیتانت، رادیکال و حق طلب و نماینده نه بزرگ مردم ایران داشتیم که جلو اینها می ایستاد، آقای مخملباف جرئت نمیکرد پا به خارج کشور بگذارد و در پاریس برای بچه های مردم که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی میدادند پلیس خبر کند. اگر رادیکالیسم سیاسی در نزد این جریانات چپ به تحلیل نرفته بود کاری نمیکردند که مردم در تهران روزهای عاشورا حکومت و قوانین اسلام را در هم بپیچند ولی در لندن در خیابان روضه خوانی و سینه زنی بکنند. چرا سنگر خارج کشور از نماد کنفرانس برلین به نماد امروزی اش بدل شد؟ برای اینکه خط مقدم جنگ جا زد. برای اینکه چپ و مخالفین و انقلابیون از سنگر عقب، در مقابل دشمن وادادند. فرمول این جا زدن هم عینن همین فرمولاسیونهای امروز خانم شادی امین بود! این سازش سیاسی با همین سایبان صورت گرفت. برای همین الان خارج کشور محل جولان دو خردادیهای ورشکسته است. خارج کشور به عنوان سنگر میلیتانتیسم سیاسی ذره ذره تحلیل نرفت، با ندانم کاری تحلیل نرفت، سازش سیاسی شد و برای همین سوراخ شد. شانسی که آوردیم این بود که این بار مبارزه در داخل، سنگر خارج را شست و تمیز کرد. سوراخها بسته شدند. رادیکالیسم روی موج قرار گرفت. در همین شش ماهه اخیر هم خارج کشور محل یک جنگ سه ضلعی بود. میان ما و حاکمیت از یکسو و میان ما و آقازاده های اصلاح طلب، مزدوران سابق و جدید جمهوری اسلامی در لباس سبز. آنهایی که وسط شهرهای بزرگ اروپایی پرچم الله و اکبر بلند کردند و اگر ما نبودیم، الان مردم اروپا مردم ایران را به جای حمایت لعن و نفرین میکردند!
لذا قبول نیست! خانم شادی صدر میگوید که "ما فمینیست اسلامی نیستیم" من میگویم شما نیستی، اما سایبان را کنار بزنید ببینیم چه کسانی زیر آن نشسته اند. ما میخواهیم طرفداران رفسنجانی، خاتمی، طرفدارن قانون اساسی جمهوری اسلامی، طرفداران حجاب اختیاری و صیغه ثبتی، طرفدارن اسلام میانه رو جلو بیایند و حرفشان را بزنند. نمیشود خانم شادی امین زیر سایه خود، آنها را پنهان کند و به ما هم با نبردن اسممان آوانس بدهد. یک بیانیه حداقلی و درهم برهم نیز باعث بستن دهان اپوزیسیونی بشود که بدهکاری به اینها ندارد، بر عکس طلبکار هم هست. بویژه اینکه بیانیه همین امروز اینها مشحون از پلاتفرمهای سیاسی آشنای قبلی است. خانم محبوبه عباسقلی زاده را جلو بفرستند از این بیانیه دفاع کند ببینیم چه حرفی برای گفتن دارد!
ما نمیگذاریم بلایی که به سر سنگر خارج کشور در دور قبلی آمد، بر سر جنبش حق زن و جنبش سرنگونی طلب مردم آورده شود. باید تک تک اینها به مردم جواب بدهند. لباس زنانه تن سیاست کردن هم جلو ما را نمیگیرد! جنبش حق زن خود محل جنگ است.
2. خانم شادی امین که سایبان فمینیستهای اسلامی شده است همان حرفهایی را جلو ما میگذارد که در این مدت مخملباف، گنجی، مهاجرانی و بقیه میزدند و شکست خورد. خانم شادی امین میگوید : " عده ای تنها تعریفشان از رادیکالیسم طرح شعارهای"زنده باد" ،"مرده باد" است" من که جزو این "عده" بی نام و نشان میباشم از خانم امین میپرسم تا جایی که من میدانم تمام جنگ بر سر "مرده باد" گفتن هست نه زنده باد. اما چرا؟ نه به خاطر اینکه یک عده بی نام و نشانی رادیکالیسمشان را اینگونه معنی کرده اند. مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی طبیعی ترین شعارهایی هست که مردم در این سی سال به کرات و به لهجه های متفاوت تکرار کرده اند، خود شادی امین هم آنها را گفته است. اما چه شد که یکهو مرگ بر نظام گفتن مسئله شد؟ این "عده ای" که این را مسئله کردند چه کسانی بودند؟ "عده ای" که سیاستشان در این هفت ماهه این بود به خامنه ای و به نظام "مرده باد" گفته نشود؟ خب چطور است که شادی امین الان به جای مخاطب قرار دادن آنها، تکبر و تحقیر خرج رادیکالیسم میکند؟ آنها بودند که جلو مرگ بر جمهوری اسلامی گفتن را به بهانه دوست نداشتن کلمه مرگ گرفتند. در حالیکه استراتژیشان سرنگونی نظام نبود. میخواستند زد و بند کنند. بهانه میکردند که راه این زد و بندهای آتی را از اول نبندند. لذا چگونه است که خانم امین به جای کوبیدن آنها، دقیقن ادبیات آنها را قرقره و رادیکالیسم را میکوبد؟ نکند این نوعی لبیک گفتن به نامه آقای سحابی باشد که از ایرانیان خارج خواست همراه با جوانان داخل دست از شعار مرگ بر خامنه ای بردارند؟ در ثانی خانم امین با اقرار به این مسئله واقعیتی را بیان کرده است. ما در نقد بیانیه اینها نگفتیم که چرا خواست سرنگونی جمهوری اسلامی بطور روشن در این بیانیه نیامده است. الان میفهمیم که بعله خانم امین و این بیانیه هم جزو گروه کر " نگو مرگ بر جمهوری اسلامی" در خارج میباشند. بهانه شان هم لابد تبری از رادیکالیسم است که همان حرف مهدی کروبی و اکبر گنجی با یک ویترین زرق و برق دارتر زنانه است. به نظر من عمر این بهانه ها تمام شد. نتیجه این بهانه ها این است که الان دارند برای بیت رهبری در مقابل مردم "شفاف سازی" میکنند! مردم ایران حق دارند مرگ بر اصل ولایت فقیه بگویند! مردم ایران حق دارند مرگ بر خامنه ای و دیکتاتور بگویند! این عین رادیکالیسم است که مردم در خیابان شعار مرگ بر جمهوری اسلامی دادند! شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بیمه نامه و ضمانت نامه مردم است برای سوراخ نکردن سنگرهایشان از پشت سر وقتی در خیابان میجنگند و پشت سرشان را نگاه نمیکنند. بعله خانم امین دقیقن به خاطر همین ما گلوی خود را در این هفت ماهه پاره کردیم تا کسی از پشت به اسم مردم زد و بند نکند. آنها که ریگی در کفششان هست، نمیخواهند این شعارها را بدهند دست از عشوه های شتری اصلاح طلبانه بردارند، حرفشان را مانند کروبی و موسوی و خاتمی بزنند تا از مردم تو دهنی بخورند!
3. خانم شادی امین در دفاعیه خود در مقابل انتقاد صریح من میگوید که این بیانیه به عنوان درخواست از آقایان موسوی و کروبی و... اعلام نشده بل: " این بیانیه ناظر بر بی تفاوتی مجموعه مدعیان و کنشگران و جریانات سیاسی به مسئله زنان است ، آنهایی که مسئله زنان را فرعی و جانبی می دانند. همه آنهایی که از طرح مستقل مسائل زنان به عنوان یک گروه اجتماعی با هزار استدلال طفره میروند."
من بازهم از خانم شادی امین میپرسم این "مدعیان و کنشگران سیاسی بیتفاوت" چه کسانی هستند؟ اسم ندارند؟ یا اینکه باز هم میترسید اسم ببرید تا معلوم بشود مخاطب شما همان رهبران جنبش سبز هستند؟ اگر کنشگر سیاسی هستند چه جور به مسئله زن بیتفاوتند؟ ما در صحنه سیاست ایران تنها یک جریان "کنشگر" بی تفاوت سیاسی میشناسیم که از مسئله زن به عمد طفره میرود آنهم سران جنبش سبز میباشند. ملی/اسلامیهای نام و نشان دار. اگر نه خود جنبش برابری طلب، خود زنها و جوانهایی که به خیابان رفتند و این خیزش را روی پایش در ایران و در خارج بلند کردند که اصلن به مسئله زن بی تفاوت نبوده و نیستند. در ثانی بیتفاوتی بیماری نیست که یک بیانیه پنج ماده ای به بیمار بزنند خوب بشود. بیتفاوتی علت سیاسی دارد. به اعتقاد من درجه فعالیت احزاب و جریانات سیاسی در زمینه حق زن معیار سازش یا عدم سازشکار بودن آنهاست. میدانید چرا؟ چون مسئله زن یک چهار راهی است که شما در آن هم دین اسلام، هم حاکمیت و هم اپوزیسیون را ملاقات میکنید. کافی است دل در گرو اسلام میانه رو داشته باشید، مرد میشوید محجبه میشوید اما اگر پای پرت کردن حجاب وسط آمد یا مقاومت میکنید، یا ساکت میشوید و آهسته سازش میکنید. کافی است دلتان به موسوی و کروبی و..خوش باشد و خواهان سرنگونی نظام نباشید، نصیحت میکنید که فعلن نوبت حق زن نیست. تندروی نکنید. خانم شادی امین به ما میگوید که خطاب این بیانیه به کروبی و موسوی و جنبش سبز نیست، اما در دفاعیه خود میگوید خطابم به کنشگران بی تفاوت است! خب بنده به ایشان میگویم این شد دلبر جانان من برده دل و جان من، برده دل و جان من دلبر جانان من! ما هم همین را گفتیم، گفتیم دست بر قضا شما بیانیه را برای همینها نوشتید که بیتفاوتیشان جزو پروژه سیاسیشان هست وگرنه علت اینکه همین امروز مسئله زن گل کرده، گر و گر بیانیه و پلاتفرم صادر میشود دست بر قضا به خاطر این کنشگران بی تفاوت نیست، به خاطر این است که مردم بختک اینها را کنار زدند که جنبش حق زن جرئت کرده جلو بیاید و حرف بزند. کنشگری که در خیابان فریاد الله و اکبر میداد نمیگذاشت صدای زنانه این جنبش شنیده بشود. حالا چطور است که برای این که الله و اکبر میداد و اسم خودش را کنشگر و نخبه و روشنفکر دینی و اصلاح طلب و غیره گذاشته باید بیانیه داد، نهیب زد و آن میلیونها انسان بی نام و نشانی را که این القاب را بدوش نمیکشند به عوض هیچ توهمی به نظام ندارند، هیچ بیتفاوتی نسبت به پایمال شدن حق زن ندارند را باید به اسم "رادیکالها" تحقیر و تکبر کرد؟ آیا اتفاقی است که الان با خزیدن کروبی و موسوی به زیر عبای رهبر، مردم نفسی کشیده و پلاکاردهای دفاع از حق زن، مقابله با قوانین اسلام را بیرون آورده اند. خود شادی امین بیانیه سر و دم بریده خود را مدیون اینهاست و نه آن کنشگرانی که چشم به عضویت در باشگاهشان دوخته است. جنبش ما در داخل و خارج کشور همین "کنشگران" را عقب زد که افرادی مانند شادی امین جرئت پیدا کردند همین بیانیه های سر و دم بریده را صادر کنند. آنقدر عقب زد که یک عده شان فرار کردند و زیر این بیانیه خزیدند. اگر خانم شادی امین به آن جنبشی بیانیه میداد که خودش در خیابان سی سال است میجنگد آنوقت خواستهای اساسی و از جمله "سرنگون باد جمهوری اسلامی" را به حاشیه نمیبرد. چون وقتی با "کنشگر سیاسی بیتفاوت" بخواهید کلنجار بروید و امیدتان را آوردن آنها و یا رفتن با آنها بگذارید، باید با همین زبان حرف بزنید. سئوال من این است که اصلن چرا باید آنها را بیاورید یا تحت تاثیر قرار بدهید یا اصولن پلاتفرم کارتان باشد؟ غیر از این هست که بند ناف بریده نشده است؟ چرا من باید جنبش خودم را در خیابان ول کنم، حجاب پرت کنهای این جنبش، آنها که مرگ بر اصل ولایت فقیه را در خیابان فریاد زدند و با خون خود تصویر این جنبش را نقاشی کردند ایگنور کنم، دنبال کنشگر بیتفاوت و بی درد و عار بگردم که بختک خودش روی مبارزه مردم مانع کار من و آن جوان در کف خیابان بوده است؟ مگر غیر از این است که افرادی مانند شادی امین به جای آنها روی اینها سرمایه گذاری کرده اند؟ به نظر من انتخاب مخاطب یک انتخاب سیاسی است. علت این انتخاب سیاسی این است که یک عده به سران جنبش سبز میگویند عقب ماندید، جنبش برابری طلبی از رویتان رد شد، بجنبید! بعدش هم دلخوری وجود دارد. یک عده رای داده اند و الان دلخورند که چرا چیزی گیرشان نیامد. در این بیانیه سیاه روی سفید آماده است که رای را گرفتند و حق زنان فمینیست اسلامی را ندادند. خانم امین این جمله آشکار را که نمیتواند انکار کند! یا اینکه بیانیه اینها هم مانند بیانیه موسوی و پذیرش مشروعیت احمدی نژاد توسط کروبی به یک لشکری برای "شفاف سازی" بعدی احتیاج دارد؟ من نمیدانم چرا این بیانیه ها را این روزها طوری نمی نویسند که به اینهمه سفیر و تفسیر و من نگفتم و من منظورم این نبود و... احتیاج نداشته باشد!
جواب مطالبه هپروتی فمینیستی "حق کنترل زن بر بدن خودش" و نکات دیگر را در قسمت دوم میدهم.
مهرنوش موسوی 28 ژانویه 10
1. چرا خانم امین با اشباح بحث میکند؟
بخش زیادی از جوابیه خانم شادی امین به ما شخصیتهای حقیقی و حقوقی جنبش برابری طلبانه است. همه ماها اسم داریم، رسم داریم. سه دهه با جمهوری اسلامی جنگیده ایم و به قدمت عمر این نظام برای حق زن سینه سپر کرده ایم. یکی از این نقدها که دست برقضا موضوع دفاعیه ایشان میباشد متعلق به من هست. چرا ایشان بدون آوردن اسم و آدرس شفاف، سخنان مرا نقد میکند؟ چرا ایشان اصرار دارد اسم ما را "یک عده" بگذارد؟ ایشان اینهمه از حق خود بر بدنش دفاع میکند، آنوقت حق اسم ما را روی خودمان نادیده میگیرد؟ به اعتقاد من این اصرار یک عمد سیاسی معین دارد. دلیل این امر سکتاریسم و سانسور بازی رایج جنبش فمینیسم اسلامی نیست. دلیل آن کاملن به روز است. دلیل آن این است که اگر اسم ما را بیاورند اسمشان را می آوریم. شادی امین قشنگ میداند که نقطه ضعف این بیانیه اسم آوردن از تعداد زیادی از فمینیستهای اسلامی است که زیر این بیانیه امضاء زدند. آنها که نه ده سال قبل و یا حتی سال قبل، همین شش ماه پیش از قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان خط قرمزهایشان دفاع کرده اند. برای همین اسم نمی آورد چون پای آنها وسط است. شادی امین خود فمینیست اسلامی نبوده ونیست. اما این بیانیه دست بر قضا سایبان آنها برای خزش زیر پرچمی بود که آنها را از جواب دادن در باره تاریخ تلاش خود معاف میکند. خانم امین متاسفانه به جای تاکید بر تاریخ تاکنونی خود وی که فرسنگها با این جریانات فاصله دارد، سایبان آنها شده و عضو باشگاه آنها به نظر می آید. آنها بیانیه را پذیرفتند و امثال خانم امین هم پذیرفت که چتر دفاعی آنها باشند تا کسی از خانم محبوبه عباسقلی زاده و شادی صدر و بقیه سئوال نکند راستی دفاعتان از جناحهای این حکومت به کجا رفت؟ شش ماه پیش برای کاندیداهای مضحکه انتخابات رای جمع میکردید. پلاتفرم دادید که کسی پایش را از قانون اساسی آنطرفتر نگذارد. اینها چه شد؟
ما اصرار داریم پای اسم و رسم افراد بویژه در خارج کشوربه میان آورده شود. علت این امر انتقام جویی سیاسی نیست. ما از کنده شدن هر تک آدمی از این نظام و بدنه آن دفاع میکنیم. به شرطی که افراد جلو مردم ایران در باره این گذشته حرف بزنند و برگشت به آن گذشته را غیر قابل عبور کنند. نه اینکه وقتی سر و صداها خوابید و سازشها صورت گرفت تازه با اولدرم بولدرم، از اپوزیسیون طلبکار هم باشند. اتفاقی که در این چند ساله جلو چشم من و شادی امین افتاد مگر غیر از این بود؟ چه کسی بعد از کنفرانس برلین حتی یک لحظه تصور میکرد که آقای گنجی بتواند بیاید و در خارج کشور نه فقط پرچم بلند کند، بل به افراد و فعالین اپوزیسیون هم فحش و ناسزا بدهد؟ آیا کسی تصور میکرد محسن سازگارا از بلندگوی صدای آمریکا در مقابل سئوال مجری برنامه که ایشان در سال شصت چه میکرده است زمانی که خود یکی از بنیانگذاران سپاه بوده، بگوید نه آن زمان سپاه خیلی هم خوب بود. الان سپاه بد شده که دست کمونیستها افتاده! من سال شصت اصلن هیچی نشنیدم! و مخملباف و مهاجرانی و حقیقت جو و .... کسی تصور میکرد در قلب آمریکا یک آخوند با لباس آخوندی بیاید و اسم خودش را اتاق فکر بگذارد و به مردم و اپوزیسیون به خاطر سکولاریسم حمله کند؟ 15 سال پیش فائزه رفسنجانی را فرستادند خارج کشور که تازه یواش یواش صحنه را برای دفاع از رفسنجانی و اصلاحات بعدی آماده کند. همین خانم فائژه از مادر جانباختگان سیاسی چنان سیلی خورد که 15 سال است جرئت آفتابی شدن در مجامع سیاسی خارج کشور را ندارد. حال من از شادی امین سئوال میکنم سوای نسبت فامیلی فائزه رفسنجانی با پدرش، عباسقلی زاده فعالانه تر در رکاب جمهوری اسلامی و خاتمی و رفسنجانی به اسم فمینیست اسلامی تلاش کرده تا فائزه؟ چرا این اتفاقات افتاد؟ چرا سنگر خارج کشور که سنگر مبارزه مردم بود سوراخ شد؟ به نظر من فقط به خاطر بودجه خرج کردن آمریکا نبود. دولت آمریکا قبلن هم برای سرمایه گذاری روی اصلاح طلبان بودجه خرج کرده بود. به خاطر سازش سیاسی چپ و کسانی بود که مردم امید داشتند لااقل آنها بایستند. سنگر از اینجا سوراخ شد. سازش روی نوک خط حمله صورت گرفت. به خاطر اینکه آن نیرویی که نباید با رژیم جمهوری اسلامی و آقازاده های اصلاح طلب سازش میکرد، شل داد. آنقدر شل داد که این آخری باید خودش را قانع کنی که لاشه اش را تکان بدهد، از میلیتانتیسمش کوتاه نیاید، کاری بکند به جای نظاره گر بودن، موسوی را نقد کند به جای اینکه به بهانه انقلاب مردم، لیلی به لالای آن بگذارد.
اگر یک نیروی سیاسی میلیتانت، رادیکال و حق طلب و نماینده نه بزرگ مردم ایران داشتیم که جلو اینها می ایستاد، آقای مخملباف جرئت نمیکرد پا به خارج کشور بگذارد و در پاریس برای بچه های مردم که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی میدادند پلیس خبر کند. اگر رادیکالیسم سیاسی در نزد این جریانات چپ به تحلیل نرفته بود کاری نمیکردند که مردم در تهران روزهای عاشورا حکومت و قوانین اسلام را در هم بپیچند ولی در لندن در خیابان روضه خوانی و سینه زنی بکنند. چرا سنگر خارج کشور از نماد کنفرانس برلین به نماد امروزی اش بدل شد؟ برای اینکه خط مقدم جنگ جا زد. برای اینکه چپ و مخالفین و انقلابیون از سنگر عقب، در مقابل دشمن وادادند. فرمول این جا زدن هم عینن همین فرمولاسیونهای امروز خانم شادی امین بود! این سازش سیاسی با همین سایبان صورت گرفت. برای همین الان خارج کشور محل جولان دو خردادیهای ورشکسته است. خارج کشور به عنوان سنگر میلیتانتیسم سیاسی ذره ذره تحلیل نرفت، با ندانم کاری تحلیل نرفت، سازش سیاسی شد و برای همین سوراخ شد. شانسی که آوردیم این بود که این بار مبارزه در داخل، سنگر خارج را شست و تمیز کرد. سوراخها بسته شدند. رادیکالیسم روی موج قرار گرفت. در همین شش ماهه اخیر هم خارج کشور محل یک جنگ سه ضلعی بود. میان ما و حاکمیت از یکسو و میان ما و آقازاده های اصلاح طلب، مزدوران سابق و جدید جمهوری اسلامی در لباس سبز. آنهایی که وسط شهرهای بزرگ اروپایی پرچم الله و اکبر بلند کردند و اگر ما نبودیم، الان مردم اروپا مردم ایران را به جای حمایت لعن و نفرین میکردند!
لذا قبول نیست! خانم شادی صدر میگوید که "ما فمینیست اسلامی نیستیم" من میگویم شما نیستی، اما سایبان را کنار بزنید ببینیم چه کسانی زیر آن نشسته اند. ما میخواهیم طرفداران رفسنجانی، خاتمی، طرفدارن قانون اساسی جمهوری اسلامی، طرفداران حجاب اختیاری و صیغه ثبتی، طرفدارن اسلام میانه رو جلو بیایند و حرفشان را بزنند. نمیشود خانم شادی امین زیر سایه خود، آنها را پنهان کند و به ما هم با نبردن اسممان آوانس بدهد. یک بیانیه حداقلی و درهم برهم نیز باعث بستن دهان اپوزیسیونی بشود که بدهکاری به اینها ندارد، بر عکس طلبکار هم هست. بویژه اینکه بیانیه همین امروز اینها مشحون از پلاتفرمهای سیاسی آشنای قبلی است. خانم محبوبه عباسقلی زاده را جلو بفرستند از این بیانیه دفاع کند ببینیم چه حرفی برای گفتن دارد!
ما نمیگذاریم بلایی که به سر سنگر خارج کشور در دور قبلی آمد، بر سر جنبش حق زن و جنبش سرنگونی طلب مردم آورده شود. باید تک تک اینها به مردم جواب بدهند. لباس زنانه تن سیاست کردن هم جلو ما را نمیگیرد! جنبش حق زن خود محل جنگ است.
2. خانم شادی امین که سایبان فمینیستهای اسلامی شده است همان حرفهایی را جلو ما میگذارد که در این مدت مخملباف، گنجی، مهاجرانی و بقیه میزدند و شکست خورد. خانم شادی امین میگوید : " عده ای تنها تعریفشان از رادیکالیسم طرح شعارهای"زنده باد" ،"مرده باد" است" من که جزو این "عده" بی نام و نشان میباشم از خانم امین میپرسم تا جایی که من میدانم تمام جنگ بر سر "مرده باد" گفتن هست نه زنده باد. اما چرا؟ نه به خاطر اینکه یک عده بی نام و نشانی رادیکالیسمشان را اینگونه معنی کرده اند. مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی طبیعی ترین شعارهایی هست که مردم در این سی سال به کرات و به لهجه های متفاوت تکرار کرده اند، خود شادی امین هم آنها را گفته است. اما چه شد که یکهو مرگ بر نظام گفتن مسئله شد؟ این "عده ای" که این را مسئله کردند چه کسانی بودند؟ "عده ای" که سیاستشان در این هفت ماهه این بود به خامنه ای و به نظام "مرده باد" گفته نشود؟ خب چطور است که شادی امین الان به جای مخاطب قرار دادن آنها، تکبر و تحقیر خرج رادیکالیسم میکند؟ آنها بودند که جلو مرگ بر جمهوری اسلامی گفتن را به بهانه دوست نداشتن کلمه مرگ گرفتند. در حالیکه استراتژیشان سرنگونی نظام نبود. میخواستند زد و بند کنند. بهانه میکردند که راه این زد و بندهای آتی را از اول نبندند. لذا چگونه است که خانم امین به جای کوبیدن آنها، دقیقن ادبیات آنها را قرقره و رادیکالیسم را میکوبد؟ نکند این نوعی لبیک گفتن به نامه آقای سحابی باشد که از ایرانیان خارج خواست همراه با جوانان داخل دست از شعار مرگ بر خامنه ای بردارند؟ در ثانی خانم امین با اقرار به این مسئله واقعیتی را بیان کرده است. ما در نقد بیانیه اینها نگفتیم که چرا خواست سرنگونی جمهوری اسلامی بطور روشن در این بیانیه نیامده است. الان میفهمیم که بعله خانم امین و این بیانیه هم جزو گروه کر " نگو مرگ بر جمهوری اسلامی" در خارج میباشند. بهانه شان هم لابد تبری از رادیکالیسم است که همان حرف مهدی کروبی و اکبر گنجی با یک ویترین زرق و برق دارتر زنانه است. به نظر من عمر این بهانه ها تمام شد. نتیجه این بهانه ها این است که الان دارند برای بیت رهبری در مقابل مردم "شفاف سازی" میکنند! مردم ایران حق دارند مرگ بر اصل ولایت فقیه بگویند! مردم ایران حق دارند مرگ بر خامنه ای و دیکتاتور بگویند! این عین رادیکالیسم است که مردم در خیابان شعار مرگ بر جمهوری اسلامی دادند! شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بیمه نامه و ضمانت نامه مردم است برای سوراخ نکردن سنگرهایشان از پشت سر وقتی در خیابان میجنگند و پشت سرشان را نگاه نمیکنند. بعله خانم امین دقیقن به خاطر همین ما گلوی خود را در این هفت ماهه پاره کردیم تا کسی از پشت به اسم مردم زد و بند نکند. آنها که ریگی در کفششان هست، نمیخواهند این شعارها را بدهند دست از عشوه های شتری اصلاح طلبانه بردارند، حرفشان را مانند کروبی و موسوی و خاتمی بزنند تا از مردم تو دهنی بخورند!
3. خانم شادی امین در دفاعیه خود در مقابل انتقاد صریح من میگوید که این بیانیه به عنوان درخواست از آقایان موسوی و کروبی و... اعلام نشده بل: " این بیانیه ناظر بر بی تفاوتی مجموعه مدعیان و کنشگران و جریانات سیاسی به مسئله زنان است ، آنهایی که مسئله زنان را فرعی و جانبی می دانند. همه آنهایی که از طرح مستقل مسائل زنان به عنوان یک گروه اجتماعی با هزار استدلال طفره میروند."
من بازهم از خانم شادی امین میپرسم این "مدعیان و کنشگران سیاسی بیتفاوت" چه کسانی هستند؟ اسم ندارند؟ یا اینکه باز هم میترسید اسم ببرید تا معلوم بشود مخاطب شما همان رهبران جنبش سبز هستند؟ اگر کنشگر سیاسی هستند چه جور به مسئله زن بیتفاوتند؟ ما در صحنه سیاست ایران تنها یک جریان "کنشگر" بی تفاوت سیاسی میشناسیم که از مسئله زن به عمد طفره میرود آنهم سران جنبش سبز میباشند. ملی/اسلامیهای نام و نشان دار. اگر نه خود جنبش برابری طلب، خود زنها و جوانهایی که به خیابان رفتند و این خیزش را روی پایش در ایران و در خارج بلند کردند که اصلن به مسئله زن بی تفاوت نبوده و نیستند. در ثانی بیتفاوتی بیماری نیست که یک بیانیه پنج ماده ای به بیمار بزنند خوب بشود. بیتفاوتی علت سیاسی دارد. به اعتقاد من درجه فعالیت احزاب و جریانات سیاسی در زمینه حق زن معیار سازش یا عدم سازشکار بودن آنهاست. میدانید چرا؟ چون مسئله زن یک چهار راهی است که شما در آن هم دین اسلام، هم حاکمیت و هم اپوزیسیون را ملاقات میکنید. کافی است دل در گرو اسلام میانه رو داشته باشید، مرد میشوید محجبه میشوید اما اگر پای پرت کردن حجاب وسط آمد یا مقاومت میکنید، یا ساکت میشوید و آهسته سازش میکنید. کافی است دلتان به موسوی و کروبی و..خوش باشد و خواهان سرنگونی نظام نباشید، نصیحت میکنید که فعلن نوبت حق زن نیست. تندروی نکنید. خانم شادی امین به ما میگوید که خطاب این بیانیه به کروبی و موسوی و جنبش سبز نیست، اما در دفاعیه خود میگوید خطابم به کنشگران بی تفاوت است! خب بنده به ایشان میگویم این شد دلبر جانان من برده دل و جان من، برده دل و جان من دلبر جانان من! ما هم همین را گفتیم، گفتیم دست بر قضا شما بیانیه را برای همینها نوشتید که بیتفاوتیشان جزو پروژه سیاسیشان هست وگرنه علت اینکه همین امروز مسئله زن گل کرده، گر و گر بیانیه و پلاتفرم صادر میشود دست بر قضا به خاطر این کنشگران بی تفاوت نیست، به خاطر این است که مردم بختک اینها را کنار زدند که جنبش حق زن جرئت کرده جلو بیاید و حرف بزند. کنشگری که در خیابان فریاد الله و اکبر میداد نمیگذاشت صدای زنانه این جنبش شنیده بشود. حالا چطور است که برای این که الله و اکبر میداد و اسم خودش را کنشگر و نخبه و روشنفکر دینی و اصلاح طلب و غیره گذاشته باید بیانیه داد، نهیب زد و آن میلیونها انسان بی نام و نشانی را که این القاب را بدوش نمیکشند به عوض هیچ توهمی به نظام ندارند، هیچ بیتفاوتی نسبت به پایمال شدن حق زن ندارند را باید به اسم "رادیکالها" تحقیر و تکبر کرد؟ آیا اتفاقی است که الان با خزیدن کروبی و موسوی به زیر عبای رهبر، مردم نفسی کشیده و پلاکاردهای دفاع از حق زن، مقابله با قوانین اسلام را بیرون آورده اند. خود شادی امین بیانیه سر و دم بریده خود را مدیون اینهاست و نه آن کنشگرانی که چشم به عضویت در باشگاهشان دوخته است. جنبش ما در داخل و خارج کشور همین "کنشگران" را عقب زد که افرادی مانند شادی امین جرئت پیدا کردند همین بیانیه های سر و دم بریده را صادر کنند. آنقدر عقب زد که یک عده شان فرار کردند و زیر این بیانیه خزیدند. اگر خانم شادی امین به آن جنبشی بیانیه میداد که خودش در خیابان سی سال است میجنگد آنوقت خواستهای اساسی و از جمله "سرنگون باد جمهوری اسلامی" را به حاشیه نمیبرد. چون وقتی با "کنشگر سیاسی بیتفاوت" بخواهید کلنجار بروید و امیدتان را آوردن آنها و یا رفتن با آنها بگذارید، باید با همین زبان حرف بزنید. سئوال من این است که اصلن چرا باید آنها را بیاورید یا تحت تاثیر قرار بدهید یا اصولن پلاتفرم کارتان باشد؟ غیر از این هست که بند ناف بریده نشده است؟ چرا من باید جنبش خودم را در خیابان ول کنم، حجاب پرت کنهای این جنبش، آنها که مرگ بر اصل ولایت فقیه را در خیابان فریاد زدند و با خون خود تصویر این جنبش را نقاشی کردند ایگنور کنم، دنبال کنشگر بیتفاوت و بی درد و عار بگردم که بختک خودش روی مبارزه مردم مانع کار من و آن جوان در کف خیابان بوده است؟ مگر غیر از این است که افرادی مانند شادی امین به جای آنها روی اینها سرمایه گذاری کرده اند؟ به نظر من انتخاب مخاطب یک انتخاب سیاسی است. علت این انتخاب سیاسی این است که یک عده به سران جنبش سبز میگویند عقب ماندید، جنبش برابری طلبی از رویتان رد شد، بجنبید! بعدش هم دلخوری وجود دارد. یک عده رای داده اند و الان دلخورند که چرا چیزی گیرشان نیامد. در این بیانیه سیاه روی سفید آماده است که رای را گرفتند و حق زنان فمینیست اسلامی را ندادند. خانم امین این جمله آشکار را که نمیتواند انکار کند! یا اینکه بیانیه اینها هم مانند بیانیه موسوی و پذیرش مشروعیت احمدی نژاد توسط کروبی به یک لشکری برای "شفاف سازی" بعدی احتیاج دارد؟ من نمیدانم چرا این بیانیه ها را این روزها طوری نمی نویسند که به اینهمه سفیر و تفسیر و من نگفتم و من منظورم این نبود و... احتیاج نداشته باشد!
جواب مطالبه هپروتی فمینیستی "حق کنترل زن بر بدن خودش" و نکات دیگر را در قسمت دوم میدهم.
مهرنوش موسوی 28 ژانویه 10
0 نظرات:
ارسال یک نظر