۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

تشکیل کانون دور انداختن حجاب و تعرض به سمبلهای اسلامی حکومت

در اولین لحظات اعلام تشکیل کانون دور انداختن حجاب اجباری توسط ما، صدها نفر به آن پیوسته و اطلاعیه تشکیل آن را از آن خود کردند. تا اینجا کانون دور انداختن حجاب بیش از 1700 نفر را به خود ملحق نموده است. نفس تشکیل این کانون بحثهای جنجالی زیادی را موجب شده است. افرادی که امروز عضویت در کانون ما را پذیرفتند، در مسیر پیوستن به این کانون هم با جناح راست حاکمیت و هم با طرفداران "آسته برو آسته بیا بذار که شاخت بزنه" جنبش موسوم به سبز درگیر شده، بحث کردند از لزوم پرت کردن حجاب به مثابه سمبل تحقیر و خشونت به زن دفاع کردند. به این ترتیب کانون دور انداختن حجاب در متن یک مبارزه حاد سیاسی بر سر حقوق زن و شاخصترین آن که آزادی پوشش میباشد متولد شد. این یکی از مهمترین فرازهای جنبش برابری طلبی و جنبش سرنگونی مردم ایران است. چرا که در این شش ماه نمیگذاشتند وجه زنانه و وجه ضد مذهبی مبارزه مردم ایران در تصویر قرار بگیرد. امروز و به لطف مبارزه مستقیم مردم ایران بر علیه حاکمیت و بر علیه سمبلهای اسلامی آن، جنبش حق طلبی زن نیز قدرت این را پیدا کرد تا با کنار زدن سیاستهای سازشکارانه و ارتجاعی یک قدم مهم به جلو بردارد، به اعتقاد من علت استقبال وسیع و گسترده آزادیخواهان و برابری طلبان از این کانون، عطش مردم ایران در داخل و خارج کشور به این مبارزه است. مردم از دست الله و اکبر گفتن خسته شدند. بیزار شدند. مردم از دست محجبه کردن مردان به نشان اعتراض خسته شدند. تا کی مردم باید تحمل کنند که به نام اعتراض برحق آنها ارتجاع و اسلام را به افکار عمومی بفروشند. تظاهرات عاشوراشکن امسال یک سونامی بود که از قلب جامعه ایران بپاخواست و همه واریانتهای اسلام میانه رو، اسلام معترض، اسلام حقوق بشری، اسلام حجاب اختیاری و مترقی و... را با حمله به حاکمیت و اسلامش هر دو جارو کرد. برای همین صحنه سیاست ایران الان شفاف شده است. الان اگر نگاه کنید امضای یک نفر از کسانی که کمپین مردان محجبه را راه انداختند پای اعلامیه تشکیل ما نمی بینید. چرا؟ مگر خانم مسیح علینژاد که مبتکر کمپین مردان محجبه میباشد اعلام نکرد که به خاطر اعتراض به تحقیر زن این کمپین را به راه انداخته است؟ کو؟ چرا ایشان پای اعلامیه تشکیل کانون ما امضاء نمیگذارد؟ کو خانم شیرین عبادی؟ اگر اینها مخالف حجاب بودند الان میبایست برای قرار گرفتن در صف 1700 نفری مخالف حجاب که تازه نوک یک کوه یخ عظیم سیاسی میباشد سر و دست میشکستند. چرا قرار نمیگیرند؟ به خاطر اینکه نمیتوانند. به خاطر اینکه از روز اول هم مخالف حجاب نبودند. الان دستشان بیشتر از پیش رو شده است. الان نمیگویند لغو حجاب اجباری بد است! جرئت نمیکنند روسری سرشان کنند و بر علیه جنبش لغو حجاب موضع بگیرند، الان دفاعیه نرمتری دارند، الان در قالب نصیحت، در قالب مواظبت از درجه "هزینه دادن مردم" مخالفتشان را پنهان میکنند. اما به اعتقاد من همین سیستم دفاعی، خود نشان دهنده تاثیرات آن سونامی است که حتی احزاب و سازمانهای چپ را نیز دچار دگرگونی عظیم سیاسی کرد. چه رسد به جریانات راست اپوزیسیون. دقت کنید می بینید الان این ما نیستیم که میجنگیم و به یک سوم شخصی در صحنه سیاست ایران میگوییم الله و اکبر در دهان مردم نیندازید، الله و اکبرشعار یک جنبش فاشیستی است که در ایران و خاورمیانه با این بانگ آدم کشته است! الان ما نیستیم که میگوییم نصر من الله شعار مردم نیست. شعار مردم سرنگون باد جمهوری اسلامی است! الان این ما نیستیم که میگوییم این چه نوع اعتراضی است که به جای برداشتن حجابها، حجاب سرتان کرده اید؟... نه الان دست عوض شده است. الان آنها باید از کیهان تا سایت کلمه، از شیرین عبادی تا گنجی و سازگارا خواهش کنند، درخواست کنند، نامه به ایرانیان خارج بنویسند و ما را در لطیفترین تن صدا قانع کنند که "آتش زدن حجاب زود است". این تغییری است که ایجاد شده است. الان آنها باید تکلیفشان را با ما و مردم روشن کنند. آنها باید سیاستهای خودشان را در قبال ما تنظیم کنند. چرا؟ فقط و تنها به خاطر اینکه یک جنبشی در ایران خودش را تکاند و نشان داد که نه مذهبی است، نه بند و بستی و طرفدار اصلاحات و ماله کشی همین حاکمیت است. ضد اسلامی رفتار کردن مردم در عاشورا و حمله کردن مردم به حاکمیت در یک ظرفیت جدید و قوی باعث شد جنبش حق زن فرصت نفس کشیدن و بیرون آمدن پیدا کند وگرنه چرا در این شش ماهه هیچ خبری از لغو حجاب اجباری نبود؟ بر عکس داشتند حجاب اختیاری را به مردم می انداختند! ندای بیچاره نه طرفدار موسوی و نه طرفدار هیچ کسی بود، یک زن مدرن و نمونه و سمبل زن امروز ایران را به زور با مجسمه محجبه به دنیا معرفی کردند. چرا الان موقعیتها عوض شده؟ چرا الان جنبش ما رو آمده است و آنها اپوزیسیون ما و مردم شده اند؟ به خاطر وجود همان سونامی است که کسی 15 سال پیش پیش بینی اش را کرد و گفت "ایران صحنه هجوم ضد اسلامی مردم خواهد شد". این جنبش علت تولد کانون ماست و علت اشتیاق هزاران نفر به ثبت نام کردن در اینجاست. مردم ایران تشنه جنبش ضد مذهبی برای جارو کردن اسلام سیاسی در ایران و خاورمیانه اند. مردم تشنه تغییرات اساسی اند. الان در اوضاع ایران حتی مطالبه جدایی دین از دولت برای مردم کم است. مردم میخواهند بدانند حتی تحت یک حکومت سکولار چه بلایی سر دستگاه مفتخور آخوند در این مملکت می آِید؟ این درجه علاقه و اشتیاق مردم به این خاطر است که تصور سرنگونی نظام بدون حمله به سمبلهای مذهبی این حکومت محال ممکن است. محال ممکن است که مردم ایران بلند بشوند، تصمیم سیاسی بگیرند که این نظام برود اما از کنار سمبلهای قدر قدرتی این حاکمیت و این جنبش سیاه بگذرند. این را ما همان موقع که همه دنبال موج سبز راه افتاده بودند اعلام کردیم. این فقط خاصه ایران نیست. در همه جای دنیا اگر مردم یک رژیم دیکتاتور را پایین کشیدند سمبلهای ایدئولوژیک و سیاسی آن حکومت را نیز به زیر کشیده اند. در آلمان بخشنامه دولتی نداریم ولی شصت سال است یک تک خانواده پیدا نشده اسم فرزندش را آدلف بگذارد! حتی رنگ لباس اس اس ها از رنگهای لباس مردم حذف شده است. جنجالها، دعواها و استعفاهای بالاترین مقامات دولتی بر سر این بوده که یک سیاستمداری حالت دستش را به علامت سلام هیتلری تکان داده است. این یک مواجه جنبشی و اجتماعی است. ملی/اسلامیها شش ماه تلاش کردند جلو این روند را بگیرند. تلاش کردند مبارزه مردم را برای سرنگون کردن حاکمیت دعوای خامنه ای و احمدی نژاد با موسوی جلوه بدهند. بعد از پاره کردن عکس خمینی این جنبش با زبان خودش، حرف خودش را زد. لذا الان بر همه مسجل شده که سرنگونی نظام یک فرآیند "اجتماعی" است. یعنی یک تحولی در ایران صورت میگیرد که اسلام سیاسی را در همه زمینه ها از جهان معاصر ما میشوید. این اتفاق بزرگ را میخواستند محدود کنند، مردم بلند شدند و نگذاشتند. به همین خاطر به اعتقاد من کسانی که امروز میخواهند جلو مردم را در تعرض به حجاب اسلامی بگیرند، یک جایی در سبد سیاستهای خودشان سرنگون کردن نظام را قلم گرفته اند. آن را به دعواهای درون جناحی خودشان تقلیل داده اند. ایراد اینها فقط علاقه به حجاب اختیاری نیست. سرنگون نکردن نظام بوسیله یک جنبش میلیتانت، رادیکال، پیشرو و مدرن مسئله اینهاست. برای همین مردم را از رادیکالیسم میترسانند. در ایران محال ممکن است پروسه سرنگونی نظام غیر مذهبی باشد. محال ممکن است روحیه مردم در پایین کشیدن نظام نسبت به دین اسلام، حتا یک روحیه خنثی باشد. این صرفن به خاطر وجود جریانات و افرادی مثل ما نیست، حتی به خاطر اشتهای ضد اسلامی خود مردم ایران هم نیست، خود اینها معلول یک واقعیت پایه ای تری است و آنهم وجود خود این نظام است. این نظام جمهوری اسلامی است که مردم ایران را به حال خودشان نگذاشته است. این نظام است که پرت کردن روسری دخترهای جوان در تظاهرات عاشورا را "محاربه" مینامد و دادگاهی نکرده حکم قتلشان را صادر کرده است. همین الان چندین نفر از جوانهایی که در عاشورا دستگیر شدند را به جرم اینکه موقع تظاهرات سینه زنی نمیکردند، الله و اکبر نمیگفتند، بر عکس شعار میدادند "حسین حسین شعارشان، تجاوز افتخارشان" درزندان زیر شکنجه کشته اند. این نظام هست که بر نگه داشتن سمبلهای اسلامی اش پافشاری میکند و به مردم دستور حمله میدهد. هر دیکتاتوری شکل مبارزه بر علیه خودش را نیز خودش از قبل قالب زده است. یعنی اگر مردم ایران را ول کنند، مزاحمشان نشوند، بطور عادی میروند آخوندها را میگیرند، به مساجد و پایگاههای بسیج حمله میکنند، قرآن میسوزانند، سران حاکمیت را دستگیر و محاکمه میکنند. علت اینکه مردم در این شش ماهه به حجاب، به سمبلهای دیگر حکومت حمله نکردند، حائل جنبش سبز بود. جلو مردم را گرفتند. وگرنه همان روزهای اول، مردم به مساجد در تهران حمله کردند، مسجد را به عنوان پایگاه قتل و جنایت اینها به آتش کشیدند. جنبش سبز نگذاشت مردم در تعرض به نمادهای این حکومت جلو بروند تا مقطع پاره کردن عکس خمینی که دست عوض شد. از اینجا به بعد قدرت مردم آنقد زیاد شد که غولی را روی پا بلند کرد، با مشت به آسمان کوبید و ابراز وجود یک تنه خود را اعلام کرد. بیهوده نیست که با بلند شدن این غول، ما جلوتر میرویم و سران جنبش سبز عقب عقب! الان سران حاکمیت روزمره چک میکنند ببینند آیا در شهری زنها چادرها را آتش زده اند یا نه، از ترس زمینگیر شده اند، درست در چنین شرایطی سران جنبش سبز در حال عقب نشینیهای مکرر و پناه بردن به آغوش خامنه ای هستند. انشقاق و انشعاب درونیشان ناشی از مواجهه با این واقعیت است. نصیحت میکنند که فعلن نوبت حق زن نیست!
نظر به این حقایق اولین وظیفه کانون ما و کسانی که همراه ما شدند این است که این درخواست و این مبارزه برحق مردم را از این پس نهادینه کنند. ببینید در مواجهه مردم با نظام هر جنبشی دست بالا پیدا کند سمبلهای خودش را به سمبل رفتاری مردم تبدیل میکند. در این شش ماهه ما نگذاشتیم که سمبلهای اسلامی به زبان و مکانیسم اعتراض مردم بدل بشود. یک جاهایی زورمان رسید، یک جاهایی نه به خاطر اسلامی بودن مردم، به خاطر عشوه های اسلامی جریانات سازشکار در لباس چپ زورمان نرسید. الان خود آن جنبش با متعلقات چپ و راستش در حال عقب نشینی، بحران و انشقاق است. الان نوبت ما و مردم است. باید هر تظاهراتی برپا میشود، چه در داخل و یا خارج، سمبلهای جنبش ما به تصویر اعتراضات مردم بدل بشود. یکی از این سمبلها که ما به خاطر تثبیتش کانون ایجاد کرده ایم؛ سوزاندن و پرت کردن حجاب است. الان هر کجا تظاهرات برپا میشود خواه در داخل و یا خارج کشور، باید تلاش کنیم حتمن حجابها پرت بشود، سوزانده و لگد مال بشود. اگر جنبش مبارزه مردم ایران خود را به این صورت بشناساند، دریچه سازش را از بغل بسته است. پشت جبهه اش قرص است. بویژه اینجا رو به سخن من به فعالین حقوق زن، آزادیخواه و سرنگونی طلب در خارج کشور است. از این به بعد خصلت نمای اعتراضات ما باید پرت کردن و سوزاندن نمادین حجاب باشد. این باید ثبت بشود که با بیرون راندن الله و اکبر، پرت کردن حجابها و سوزاندنشان وارد صحنه شده است. اینکه الان در مقابل ما مقاومت وجود دارد، بد نیست. در مقابله با این مقاومت فرموله تر میشویم. در ثانی تصویر مقاومت بقیه علیه ما نشان میدهد نفر اول الان کیست! در ثانی در مقابل شعار سرنگون باد و مرگ بر جمهوری اسلامی هم مقاومت بود. الان در تظاهراتهای خارج کشور دیگر خبری از آن مقاومتها نیست چون یک سیاست و یک شعاری برد. لذا اولن به این کانون بپیوندید. دوستان خود را به پیوستن به این کانون تشویق کنید. برای اولین اقدام عملی در یک سطح گسترده هر جایی تظاهرات و تجمعی میگذارید حتمن در مقابل سمبل حجاب کاری انجام بدهید. آتش زدن، پرت کردن، زنجیر بستن به محجبه به نشانه "زندان حجاب" کاری کنید که خصلت نمای تظاهراتهای بعدی نه گفتن به نظام از زبان حق و حرمت جامعه در قبال آزادی پوشش باشد.
از طریق این آدرس به کانون دور انداختن حجاب اجباری در فیس بوک محلق شوید. کارهای بزرگی در پیش داریم

0 نظرات:

ارسال یک نظر

  ©Template by Dicas Blogger.